خاطرات شهداو رزمندگان1

شهید هادی آشوری:

زندگی دنیارا دوست ندارم.و زنده ماندن فقط این ارزش را دارد،که انسان خداوند را عبادت کند.وبرای خدا بودن و کاربرای خداکردن خود عبادت است پس ارزش دنیا به عبادت رحمن و رحیم است.

شهید عباس بابایی و ایثار:

یک روز باعباس سوار موتورسیکلت بودیم،تا مقصد چند کیلومتری مانده بود.یک دفعه عباس گفت:(دایی نگه دار!!) متوجه پیرمردی شدم که با پای پیاده تو مسیر میرفت.عباس پیاده شد!،از پیر مرد خواست که پشت سرمن سوار برموتور شود.بعد از سوار شدن پیرمرد،به من گفت:(دایی جان شما ایشان را برسون،من خودم پیاده بقیه راه را میام...پیرمرد را گذاشتم جایی که میخواست بره،هنوز چند متری دورنشده بودم که دیدم عباس دوان دوان رسید..نگوبرای آنکه من به زحمت نیفتم،همه مسیر را دویده بود

(علمدار آسمان/ص27)

شهید سعید جانبزرگی

درگردان ما هرکسی یک کاری داشت.مثلاً من مسئول کارگزینی بودم،وتعدادی نیرو هم داشنیم که (نیروی آزاد)نام داشتند.در اصطلاح خودمان همان آچارفرانسه.این ها کسانی بودند که همه جا هرکاری میکردند مثلاً اگه آبدارچی نبود،غذا و آب می آوردند..سعید هم جزء همین گروه بود.مثلاً برای رزمنده هایی که در جبهه به احکام دینی و شرعی آشنا نبودند،کلاس تشکیل میداد ومعلم آن ها می شد...اودنبال فرمانده بازی و به خط مقدم زدن وموشک و آرپی چی نبود.

(کتاب طواف چشم/ص19)

شهید محمد کشتار

شهید ((محمد کشتار)) کودکی را با طعم تلخ یتیمی سپری کرده بود و پدر و مادرش به رحمته واسطه الهی پیوسته بودند.بعد از آن برادرش((حسین))به فیض شهادت نایل آمد،خود با وجود اینکه سن و سال زیادی نداشت،لباس رزم برتن نمود وراهی جبهه شد،در خط مقدم نبرد اورا دیدم که با خطی درشت بر پشت پیراهنش نوشته بود((جگر شیر نداری،سفر عشق مکن))چندی بعد که خبر شهادتش را شنیدم به دیدارش شتافتم،نگاهم که به پیکر بی سرش افتاد گفتم((لشکر علی علیه السلام عجب شیر مردانی را در خود جای داده است.

(با یاران سپیده/ص82)

((((نکته:این دلنوشته ها و خاطرات به صورت حقیقی بوده و با ذکر منبع برای شما عزیزان نوشته شده است.هرگونه کپی برداری از این دلنوشته ها و خاطرات فقط با انجام مراحل زیر صورت میگیرد:1:صلواتی نثار آقا امام حسین(ع)2:صلواتی برای سلامتی امام خامنه ای(مدظله العالی)3:صلواتی برای شادی روح شهدای اسلام وهشت سال دفاع مقدس)))))))

هرروز خاطراتی از 3شهید در nohe98.lxb.ir گذاشته خواهد شد

ادامه خاطرات در ادامه مطلب.برای خواندن خاطراتی دیگر از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به ادامه مطلب بروید

پیمان با حضرت زهرا(س)

شهید حاج سید کمال فاضل معروف به سردار فضائل علاقه ی وافری به معصومین علیه السلام و به ویژه حضرت زهرا (س)داشت،تاجایی که نام یا زهرا را برگردان تحت امر خود انتخاب کرد.از قول ایشان نقل است((در شب جمعه در عالم خواب بانوی مجلّله ای کنارم آمد،باور نمیکردم به نظر می آمد حضرت زهرا(س)را زیارت میکنم،خودش بود،جذبه ی معنویش چنان که لفظ( مادر )سنگین بر زبان طنین انداز شد.به آهستگی گفتم((مادر)).!ودر جواب شنیدم:((من مادرت خواهم بود به یک شرط!)عرض کردم چه شرطی؟!فرمود:به شرط اینکه پیمان ببندی جنگ و جهاد در راه خدا را هیچ گاه ترک نکنی)ودر همین حین خواستم چیزی بگویمکه آن بزرگوار از نظرم محو وناپدید شد

منتظر خاطراتی دوباره باشید

nohe98.lxb.ir